معنی فارسی squeamy

B1

حساسیت به چیزهای ناخوشایند یا ترسناک.

Being easily disgusted or uncomfortable, especially with unpleasant things.

example
معنی(example):

او در برخورد با حشرات احساس ناخوشی می‌کند.

مثال:

She is quite squeamy about handling insects.

معنی(example):

طبیعت حساس او مانع از این می‌شود که فیلم‌های ترسناک را تماشا کند.

مثال:

His squeamy nature prevents him from watching horror movies.

معنی فارسی کلمه squeamy

: معنی squeamy به فارسی

حساسیت به چیزهای ناخوشایند یا ترسناک.