معنی فارسی strivy
B2پودری، بافتی که معمولاً نازک و ظریف به نظر میرسد.
Having a texture that is thin and fibrous.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
بافت درختی پارچه آن را منحصربهفرد ساخت.
مثال:
The strivy texture of the fabric made it quite unique.
معنی(example):
او ظاهر درختی پیراهن جدیدش را ترجیح میداد.
مثال:
She preferred the strivy look of her new dress.
معنی فارسی کلمه strivy
:
پودری، بافتی که معمولاً نازک و ظریف به نظر میرسد.