معنی فارسی supportlessly
B1بدون حمایت، در شرایطی که فرد به تنهایی و بدون کمک عمل کند.
In a manner lacking support or assistance.
- ADVERB
example
معنی(example):
او بدون هیچ کمکی با وضعیت به طور بدون حمایت برخورد کرد.
مثال:
She handled the situation supportlessly without any help.
معنی(example):
او به طور بدون حمایت از چالشها عبور کرد و راه خود را پیدا کرد.
مثال:
He traversed the challenges supportlessly, finding his own way.
معنی فارسی کلمه supportlessly
:
بدون حمایت، در شرایطی که فرد به تنهایی و بدون کمک عمل کند.