معنی فارسی swami
A2 /ˈswɑː.mi/عنوانی برای یک معلم یا راهنمای روحانی در هند که معمولاً دانش عمیقی از متون مقدس دارد.
A title used for a teacher or guide in Hinduism, often referring to a person of spiritual authority.
- noun
noun
معنی(noun):
(used as a title) A Hindu ascetic or religious teacher.
example
معنی(example):
سوامی دربارهی معنویت صحبت کرد.
مثال:
The swami spoke about spirituality.
معنی(example):
او برای راهنمایی با سوامی مشورت کرد.
مثال:
She consulted the swami for guidance.
معنی فارسی کلمه swami
:
عنوانی برای یک معلم یا راهنمای روحانی در هند که معمولاً دانش عمیقی از متون مقدس دارد.