معنی فارسی tabularly

B1

به صورت جدول، به روشی که داده‌ها در قالب جدول ارائه شوند.

In a form or manner that is in a table format.

example
معنی(example):

ما نتایج را به صورت جدول برای درک بهتر ارائه کردیم.

مثال:

We presented the results tabularly for better understanding.

معنی(example):

اطلاعات به صورت جدول تنظیم شده بود تا مقایسه را آسان کند.

مثال:

The information was arranged tabularly to facilitate comparison.

معنی فارسی کلمه tabularly

: معنی tabularly به فارسی

به صورت جدول، به روشی که داده‌ها در قالب جدول ارائه شوند.