معنی فارسی thram
B1صدای ناگهانی و محکم، به ویژه در زمینههای عملکردی.
A sudden sharp sound, especially referring to a mechanical context.
- NOUN
example
معنی(example):
صدای ناگهانی تجمیع در سرتاسر سالن طنینانداز شد.
مثال:
The thram of the assembly resonated through the hall.
معنی(example):
یک صدای ناگهانی در دستگاه نشان میداد که دچار نقص عملکرد شده است.
مثال:
A thram in the machine signaled that it was malfunctioning.
معنی فارسی کلمه thram
:
صدای ناگهانی و محکم، به ویژه در زمینههای عملکردی.