معنی فارسی thuggess

B1

زن خلافکار، فردی که به فعالیت‌های غیرقانونی در زمینه باندبازی یا خشونت مشغول است.

A female thug, often involved in criminal activities.

example
معنی(example):

او در جامعه‌اش به عنوان یک زن خلافکار شناخته می‌شود.

مثال:

She was known as a thuggess in her community.

معنی(example):

این زن خلافکار با استفاده از ترساندن دیگران به اوج رسید.

مثال:

The thuggess made her way to the top through intimidation.

معنی فارسی کلمه thuggess

: معنی thuggess به فارسی

زن خلافکار، فردی که به فعالیت‌های غیرقانونی در زمینه باندبازی یا خشونت مشغول است.