معنی فارسی tieboy
B1پسری که معمولا کروات میپوشد.
A boy or young man who regularly wears a tie.
- NOUN
example
معنی(example):
پسر کرواتپوش در مراسم یک کروات آبی روشن پوشیده بود.
مثال:
The tieboy at the event wore a bright blue tie.
معنی(example):
او در گروه دوستانش به عنوان پسر کرواتپوش شناخته میشود.
مثال:
He is known as the tieboy in his group of friends.
معنی فارسی کلمه tieboy
:
پسری که معمولا کروات میپوشد.