معنی فارسی touch
A2لمس، تماس با سطح یا شیء به کمک دست یا هر قسمت دیگر از بدن.
The act of making physical contact with something or someone.
- VERB
example
معنی(example):
یک لمس ملایم میتواند بسیار آرامشبخش باشد.
مثال:
A gentle touch can be very comforting.
معنی(example):
لطفاً به آثار هنری در موزه دست نزنید.
مثال:
Please do not touch the artwork in the museum.
معنی فارسی کلمه touch
:
لمس، تماس با سطح یا شیء به کمک دست یا هر قسمت دیگر از بدن.