معنی فارسی unbribable
B2غیرقابل رشوه، اشاره به شخصی دارد که نمیتوان با پول یا امتیاز از او درخواست نادرستی کرد.
Incapable of being bribed; immune to corruption.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Who cannot be bribed
example
معنی(example):
این مقام به خاطر غیر قابل رشوه بودنش شناخته شده بود.
مثال:
The official was known for being unbribable.
معنی(example):
او واقعاً غیر قابل رشوه است و بهIntegrity خود اهمیت میدهد.
مثال:
He is truly unbribable and values his integrity.
معنی فارسی کلمه unbribable
:
غیرقابل رشوه، اشاره به شخصی دارد که نمیتوان با پول یا امتیاز از او درخواست نادرستی کرد.