معنی فارسی unprimed
B1غیرپایه به وضعیتی اشاره دارد که بر روی آن هیچ لایه اولیهای برای رنگ وجود ندارد.
Not prepared or treated before use, especially in relation to painting.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Not primed
example
معنی(example):
بومها آماده رنگآمیزی بودند و بدون پایه بودند.
مثال:
The canvases were unprimed and ready for painting.
معنی(example):
یک سطح بدون پایه میتواند منجر به اعمال نامنظم رنگ شود.
مثال:
An unprimed surface can lead to uneven paint application.
معنی فارسی کلمه unprimed
:
غیرپایه به وضعیتی اشاره دارد که بر روی آن هیچ لایه اولیهای برای رنگ وجود ندارد.