معنی فارسی grandmother
A2 /ˈɡɹæn(d)ˌmʌðɚ/مادر پدر یا مادر، فردی بزرگسال که معمولاً به عنوان یک فرد خانواده و حافظ سنن به حساب میآید.
The mother of one's father or mother.
- noun
noun
معنی(noun):
A mother of someone's parent.
معنی(noun):
A female ancestor or progenitor.
example
معنی(example):
مادربزرگ من بهترین داستانها را تعریف میکند.
مثال:
My grandmother tells the best stories.
معنی(example):
او با پدربزرگ و مادربزرگم زندگی میکند.
مثال:
She lives with my grandparents.
معنی فارسی کلمه grandmother
:
مادر پدر یا مادر، فردی بزرگسال که معمولاً به عنوان یک فرد خانواده و حافظ سنن به حساب میآید.