معنی فارسی apprehensive
B1نگران و مضطرب دربارهی چیزی که ممکن است پیش بیاید.
Anxious or fearful that something bad or unpleasant will happen.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Anticipating something with anxiety or fear.
معنی(adjective):
Perceptive; quick to learn; capable of understanding using one's intellect.
example
معنی(example):
او در مورد شروع یک شغل جدید احساس نگرانی میکرد.
مثال:
She felt apprehensive about starting a new job.
معنی(example):
او قبل از ارائه بزرگش احساس نگرانی میکرد.
مثال:
He was apprehensive before his big presentation.
معنی فارسی کلمه apprehensive
:
نگران و مضطرب دربارهی چیزی که ممکن است پیش بیاید.
