معنی فارسی apprenticeship
B2کارآموزی، دوره‌ای آموزشی است که در آن فرد مهارت‌های لازم را در یک حرف یا حرفه خاص تحت نظر یک کارشناس می‌آموزد.
A system of training a new generation of practitioners of a trade or profession.
- noun
noun
معنی(noun):
The condition of, or the time served by, an apprentice.
معنی(noun):
The system by which a person learning a craft or trade is instructed by a master for a set time under set conditions.
example
معنی(example):
او کارآموزی خود را به عنوان برق‌کار به پایان رساند.
مثال:
He completed his apprenticeship as an electrician.
معنی(example):
برنامه کارآموزی سه سال طول می‌کشد.
مثال:
The apprenticeship program lasts for three years.
معنی فارسی کلمه apprenticeship
:
کارآموزی، دوره‌ای آموزشی است که در آن فرد مهارت‌های لازم را در یک حرف یا حرفه خاص تحت نظر یک کارشناس می‌آموزد.
