معنی فارسی appress
B1فشردن یا فشاردادن سطوح یا اجسام برای ایجاد یک شکل یا حالت خاص.
To press or push something closely against another surface.
- verb
verb
معنی(verb):
To press close to.
example
معنی(example):
شما میتوانید خمیر را فشار دهید تا شکل بگیرد.
مثال:
You can appress the dough to shape it.
معنی(example):
او سعی کرد پارچه را روی سطح فشار دهد.
مثال:
He tried to appress the cloth onto the surface.
معنی فارسی کلمه appress
:
فشردن یا فشاردادن سطوح یا اجسام برای ایجاد یک شکل یا حالت خاص.