معنی فارسی 'do,'dos,doo,dobs,dobbed,dobbies

B1

عمل کردن، انجام دادن یا مرکز توجه قرار دادن یک کار را می‌گوید.

To perform, execute, or carry out a task or action.

example
معنی(example):

من می‌خواهم تکالیفم را انجام دهم.

مثال:

I want to do my homework.

معنی(example):

او در کار خود کارهای زیادی انجام می‌دهد.

مثال:

He dos a lot of work at his job.

معنی فارسی کلمه 'do,'dos,doo,dobs,dobbed,dobbies

:

عمل کردن، انجام دادن یا مرکز توجه قرار دادن یک کار را می‌گوید.