معنی فارسی مو
A1مو، الیاف نازکی که بر روی پوست انسان و سایر حیوانات رشد میکند.
Hair, the fine threads that grow on the skin of humans and other animals.
- NOUN
example
معنی(example):
پر سبک و نرم است.
مثال:
The feather is light and soft.
معنی(example):
او موی زیبایی دارد.
مثال:
He has a beautiful hair.
معنی فارسی کلمه مو
:
مو، الیاف نازکی که بر روی پوست انسان و سایر حیوانات رشد میکند.