معنی فارسی پیدا-کردن
B1پیدا کردن به معنای کشف یا بهدستآوردن چیزی است که گم شده یا در دسترس نیست.
To discover or obtain something that is lost or not easily accessible.
- VERB
example
معنی(example):
من نیاز دارم که کلیدهای ماشینم را پیدا کنم.
مثال:
I need to find my car keys.
معنی(example):
او در تلاش است که یک راه حل برای مشکل پیدا کند.
مثال:
She is trying to find a solution to the problem.
معنی فارسی کلمه پیدا-کردن
:
پیدا کردن به معنای کشف یا بهدستآوردن چیزی است که گم شده یا در دسترس نیست.