معنی فارسی کیــرم

A2

کیــرم، مرحله‌ای از زندگی حشره که قبل از تبدیل شدن به پروانه یا مگس است و معمولاً به شکل ماقبل پروانه و در حالت کرمی وجود دارد.

A larval stage of an insect, typically a butterfly or moth, before it pupates.

example
معنی(example):

کرم در حال خوردن برگ‌ها است.

مثال:

The caterpillar is eating leaves.

معنی(example):

من یک کرم سبز روشن روی درخت دیدم.

مثال:

I saw a bright green caterpillar on the tree.

معنی فارسی کلمه کیــرم

: معنی کیــرم به فارسی

کیــرم، مرحله‌ای از زندگی حشره که قبل از تبدیل شدن به پروانه یا مگس است و معمولاً به شکل ماقبل پروانه و در حالت کرمی وجود دارد.