معنی فارسی ’nuff
B1کافی، به اندازه کافی؛ اصطلاحی برای نشان دادن حد کفایت چیزی.
Slang for 'enough', indicating sufficient quantity or degree.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
من دلایل کافی برای جشن گرفتن امروز دارم.
مثال:
I have ’nuff reasons to celebrate today.
معنی(example):
او گفت که این برای او کافی است تا تصمیم بگیرد.
مثال:
She said that was ’nuff for her to make a decision.
معنی فارسی کلمه ’nuff
:
کافی، به اندازه کافی؛ اصطلاحی برای نشان دادن حد کفایت چیزی.