معنی فارسی despisedness
B1حالت یا کیفیتی که در آن کسی یا چیزی مورد نفرت یا بیاعتنایی قرار گرفته است.
The state or quality of being despised or held in contempt.
- NOUN
example
معنی(example):
نفرت او در رفتار سردش واضح بود.
مثال:
His despisedness was evident in his cold behavior.
معنی(example):
هیچکس نمیتوانست عمق نفرت او را درک کند.
مثال:
No one could understand the depth of her despisedness.
معنی فارسی کلمه despisedness
:حالت یا کیفیتی که در آن کسی یا چیزی مورد نفرت یا بیاعتنایی قرار گرفته است.