معنی فارسی -brained
B1به معنای داشتن تفکری بینظم یا گیج و گمراه است.
Used to describe someone who has a disorganized or confused way of thinking.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او معمولاً به خاطر بینظمی در تفکر مورد انتقاد قرار میگیرد.
مثال:
He is often criticized for being scatter-brained.
معنی(example):
برخی روزها احساس میکنم کاملاً در مه هستم و نمیتوانم تمرکز کنم.
مثال:
Some days I feel completely fog-brained and can't concentrate.
معنی فارسی کلمه -brained
:
به معنای داشتن تفکری بینظم یا گیج و گمراه است.