معنی فارسی -faceted

B2

به معنای داشتن چندین بعد یا جنبه، به ویژه در توصیف افراد یا رویکردهای پیچیده استفاده می‌شود.

Meaning having multiple sides or aspects, especially used to describe complex individuals or approaches.

example
معنی(example):

رویکرد چندوجهی اجازه تحلیل جامع را داد.

مثال:

The -faceted approach allowed for comprehensive analysis.

معنی(example):

شخصیت چندوجهی او را جذاب می‌کند.

مثال:

His -faceted personality makes him interesting.

معنی فارسی کلمه -faceted

: معنی -faceted به فارسی

به معنای داشتن چندین بعد یا جنبه، به ویژه در توصیف افراد یا رویکردهای پیچیده استفاده می‌شود.