معنی فارسی a — to be reckoned with

B2

عبارتی برای بیان اهمیت یا قدرت شخص یا چیزی که نمی‌توان نادیده گرفت.

Someone or something that is significant or influential, deserving attention.

example
معنی(example):

او بازیکنی است که در بازی باید به آن توجه شود.

مثال:

He is a player to be reckoned with in the game.

معنی(example):

این تکنولوژی جدید نیرویی است که باید به آن توجه کرد.

مثال:

This new technology is a force to be reckoned with.

معنی فارسی کلمه a — to be reckoned with

: معنی a — to be reckoned with به فارسی

عبارتی برای بیان اهمیت یا قدرت شخص یا چیزی که نمی‌توان نادیده گرفت.