معنی فارسی a price on someone's head

B1

عبارتی است که به این معنی است که شخصی به دلیل کارهایش هدف شکار قرار گرفته است.

A bounty or reward offered for capturing or killing someone.

example
معنی(example):

به دلیل اقداماتش، بر سر این مجرم قیمت تعیین شده بود.

مثال:

The criminal had a price on his head due to his actions.

معنی(example):

بازپرس متوجه شد که بر سر فراری قیمت تعیین شده است.

مثال:

The detective discovered there was a price on the fugitive's head.

معنی فارسی کلمه a price on someone's head

:

عبارتی است که به این معنی است که شخصی به دلیل کارهایش هدف شکار قرار گرفته است.