معنی فارسی abandoned
B1به حالت ترک شده، بهویژه به معانی مکانهایی که دیگر استفاده نمیشوند.
Left behind or deserted.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
خانه رها شده ترسناک به نظر میرسید.
مثال:
The abandoned house looked spooky.
معنی(example):
آنها یک تولهسگ رها شده را در خیابان پیدا کردند.
مثال:
They found an abandoned puppy on the street.
معنی فارسی کلمه abandoned
:
به حالت ترک شده، بهویژه به معانی مکانهایی که دیگر استفاده نمیشوند.