معنی فارسی abasement
B1تحقیر، حالت و شرایطی که در آن فرد کمتر از ارزش واقعیاش دیده میشود.
The action or fact of abasing or being abased; humiliation or degradation.
- NOUN
example
معنی(example):
تحقیر او در جلسه برای همه واضح بود.
مثال:
His abasement at the meeting was evident to everyone.
معنی(example):
تجربه تحقیر میتواند بسیار خجالتآور باشد.
مثال:
Experiencing abasement can be very humiliating.
معنی فارسی کلمه abasement
:
تحقیر، حالت و شرایطی که در آن فرد کمتر از ارزش واقعیاش دیده میشود.