معنی فارسی abashments

B1

شرمندگی‌ها و لحظات شرم‌آور که ممکن است در طول زندگی پیش آید.

Instances of feeling embarrassed or ashamed.

example
معنی(example):

او در طول زندگی‌اش بارها خجالت کشیده است.

مثال:

He experienced many abashments throughout his life.

معنی(example):

خجالت‌های دوران جوانی معمولاً به رشد شخصی منجر می‌شود.

مثال:

The abashments of youth often lead to personal growth.

معنی فارسی کلمه abashments

: معنی abashments به فارسی

شرمندگی‌ها و لحظات شرم‌آور که ممکن است در طول زندگی پیش آید.