معنی فارسی abdali
B1نوعی از یک گروه و یا اقلیت خاص که در تاریخ به دلیل ویژگیهای خاص خود شناخته شده است.
A term used to refer to a specific group or minority known for its distinctive characteristics.
- OTHER
example
معنی(example):
ابدالی به خاطر ویژگیهای منحصر به فردش شناخته شده است.
مثال:
The abdali is known for its unique features.
معنی(example):
در تاریخ، ابدالی نقش مهمی در جامعه ایفا کرد.
مثال:
In history, the abdali played an important role in the society.
معنی فارسی کلمه abdali
:
نوعی از یک گروه و یا اقلیت خاص که در تاریخ به دلیل ویژگیهای خاص خود شناخته شده است.