معنی فارسی abedge
B1عمل پریش کردن یا لبهزنی چیزی.
The action of refining the edges of an object or surface.
- OTHER
example
معنی(example):
او تصمیم گرفت که آثار هنری خود را قبل از نمایشگاه پریش کند.
مثال:
She decided to abedge her artwork before the exhibition.
معنی(example):
پریش کردن کاغذ باعث شد که لبهها تمیزتر به نظر برسند.
مثال:
Abedging the paper made the edges look more polished.
معنی فارسی کلمه abedge
:
عمل پریش کردن یا لبهزنی چیزی.