معنی فارسی ablactated

B1

به معنای این است که فرآیند شیردهی به پایان رسیده است.

Referring to a child who has been weaned off breastfeeding.

example
معنی(example):

او ماه گذشته فرزندش را با موفقیت از شیر گرفته است.

مثال:

She has successfully ablactated her baby last month.

معنی(example):

بعد از اینکه فرزند شیر گرفته شد، شروع به خوردن غذاهای جامد کرد.

مثال:

After being ablactated, the baby started eating solid food.

معنی فارسی کلمه ablactated

: معنی ablactated به فارسی

به معنای این است که فرآیند شیردهی به پایان رسیده است.