معنی فارسی abled
B2سالم به معنای دارا بودن تواناییهای کامل بدنی و ذهنی.
Possessing full physical and mental abilities; not disabled.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
افراد سالم هیچ نقص یا ناتوانی ندارند.
مثال:
Abled individuals have no impairments or disabilities.
معنی(example):
تمرکز بر روی افراد سالم گاهی اوقات میتواند ناتوانان را تحتالشعاع قرار دهد.
مثال:
The focus on abled people can sometimes overshadow those with disabilities.
معنی فارسی کلمه abled
:
سالم به معنای دارا بودن تواناییهای کامل بدنی و ذهنی.