معنی فارسی aboil
B1آبوپز کردن، به جوش آوردن مایعات.
To bring a liquid to the boiling point.
- VERB
example
معنی(example):
برای آبوپز کردن آب، آن را به جوش سریع برسانید.
مثال:
To aboil the water, bring it to a rapid boil.
معنی(example):
شما باید شیر را قبل از درست کردن پنیر، آبوپز کنید.
مثال:
You need to aboil the milk before making cheese.
معنی فارسی کلمه aboil
:
آبوپز کردن، به جوش آوردن مایعات.