معنی فارسی about-turned
B1حرکتی که در آن فرد به سمت مخالف برمیگردد.
To make a sudden change of direction.
- VERB
example
معنی(example):
او به سرعت دور کامل چرخید تا از ماشین در حال آمدن اجتناب کند.
مثال:
She about-turned quickly to avoid the oncoming car.
معنی(example):
پس از اینکه فهمید اشتباه کرده، استدلالش را تغییر داد.
مثال:
After realizing he was wrong, he about-turned his argument.
معنی فارسی کلمه about-turned
:
حرکتی که در آن فرد به سمت مخالف برمیگردد.