معنی فارسی abow
B1پیشکش کردن به معنای انجام عمل احترامآمیز، معمولاً در مقابل مقام بالاتر.
To bend or bow down as a sign of respect.
- VERB
example
معنی(example):
پیشکشیدن به پادشاه نشانهای از احترام است.
مثال:
To abow before the king is a sign of respect.
معنی(example):
آنها به خاطر کمک دریافتی پیشکش میکردند.
مثال:
They would abow in gratitude for the help received.
معنی فارسی کلمه abow
:
پیشکش کردن به معنای انجام عمل احترامآمیز، معمولاً در مقابل مقام بالاتر.