معنی فارسی absolvable

B1

چیزی که می‌توان آن را حل یا پرداخت کرد.

Adjective indicating that something can be absolved or resolved.

example
معنی(example):

این بدهی قابل پرداخت است به شرطی که او پرداخت‌های منظمی انجام دهد.

مثال:

The debt is deemed solvable as long as he makes regular payments.

معنی(example):

به نظر می‌رسد که این مشکل با همکاری و تلاش حل شدنی است.

مثال:

The problem seems solvable with some teamwork and effort.

معنی فارسی کلمه absolvable

: معنی absolvable به فارسی

چیزی که می‌توان آن را حل یا پرداخت کرد.