معنی فارسی abstainer
B1شخصی که از انجام کاری، بهویژه عادتهای بد یا مضر، خودداری میکند.
A person who refrains from indulging in certain activities, especially harmful ones.
- NOUN
example
معنی(example):
یک پرهیزکار از الکل تصمیم میگیرد که زندگی سالمتری داشته باشد.
مثال:
An abstainer from alcohol chooses to live a healthier life.
معنی(example):
او یک پرهیزکار است، به این معنا که از برخی عادتهای بد پرهیز میکند.
مثال:
He is an abstainer, meaning he avoids certain vices.
معنی فارسی کلمه abstainer
:
شخصی که از انجام کاری، بهویژه عادتهای بد یا مضر، خودداری میکند.