معنی فارسی abstruse
C2مبهم و غیرقابل فهم، به موضوعاتی اطلاق میشود که به سختی قابل درک هستند.
Difficult to understand; obscure or profound.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
سخنرانیهای استاد غالباً مبهم و دشوار برای درک بودند.
مثال:
The professor's lectures were often abstruse and difficult to understand.
معنی(example):
او از خواندن متون فلسفی مبهم لذت میبرد.
مثال:
He enjoyed reading abstruse philosophical texts.
معنی فارسی کلمه abstruse
:
مبهم و غیرقابل فهم، به موضوعاتی اطلاق میشود که به سختی قابل درک هستند.