معنی فارسی abundantly
B2به طور فراوان، با مقدار زیاد.
In large quantities; plentifully.
- ADVERB
example
معنی(example):
گیاهان در آب و هوای گرمسیری به وفور رشد میکنند.
مثال:
The plants grow abundantly in the tropical climate.
معنی(example):
او در دستورالعملهایش به وضوح بسیار شفاف بود.
مثال:
She was abundantly clear in her instructions.
معنی فارسی کلمه abundantly
:
به طور فراوان، با مقدار زیاد.