معنی فارسی accentuate
B2تاکید کردن بر روی چیزها با استفاده از روشهایی که آنها را بارزتر میکند.
To make something more noticeable or prominent.
- VERB
example
معنی(example):
معلم از رنگها برای تأکید بر قسمتهای مهم درس استفاده کرد.
مثال:
The teacher used colors to accentuate the important parts of the lesson.
معنی(example):
او آرایش روشن کرد تا ویژگیهای صورتش را تأکید کند.
مثال:
She wore bright makeup to accentuate her features.
معنی فارسی کلمه accentuate
:
تاکید کردن بر روی چیزها با استفاده از روشهایی که آنها را بارزتر میکند.