معنی فارسی accordance

B2

طبق: وضعیتی که در آن چیزی با یک قانون، اصول یا دستور عمل هماهنگ است.

A condition of agreement or conformity.

example
معنی(example):

برنامه با رعایت دستورالعمل‌ها تهیه شده است.

مثال:

The plan was developed in accordance with the guidelines.

معنی(example):

ما باید مطابق قوانین عمل کنیم.

مثال:

We must act in accordance with the rules.

معنی فارسی کلمه accordance

: معنی accordance به فارسی

طبق: وضعیتی که در آن چیزی با یک قانون، اصول یا دستور عمل هماهنگ است.