معنی فارسی accorporate
B1جلوهای از ترکیب کردن یا شامل کردن چیزی.
To incorporate or integrate something.
- OTHER
example
معنی(example):
شرکت هدف دارد تا شیوههای پایدار را شرکت دهد.
مثال:
The company aims to accorporate sustainable practices.
معنی(example):
مهم است که بازخورد کارمندان را شرکت دهید.
مثال:
It's essential to accorporate feedback from employees.
معنی فارسی کلمه accorporate
:
جلوهای از ترکیب کردن یا شامل کردن چیزی.