معنی فارسی accusably
B1به شکلی که شایستگی اتهام را داشته باشد.
In a manner that is deserving of accusation.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور قابل اتهامی در حادثه دخالت نداشت.
مثال:
He was not accusably involved in the incident.
معنی(example):
عملکردها به طور قابل اتهامی به جرم مربوط نبود.
مثال:
The actions were not accusably related to the crime.
معنی فارسی کلمه accusably
:
به شکلی که شایستگی اتهام را داشته باشد.