معنی فارسی accusingly

B1

به صورت متهم کننده و با نیت بازخواست، در حالی که فردی دیگر را به خاطر رفتاری خاص زیر سوال می‌برد.

In a manner that implies that someone has done something wrong or is guilty.

example
معنی(example):

او به طور متهم کننده به او نگاه کرد بعد از اینکه گلدان را شکست.

مثال:

She looked at him accusingly after he broke the vase.

معنی(example):

او به طور متهم کننده درباره اشتباهات او صحبت کرد.

مثال:

He spoke accusingly about her mistakes.

معنی فارسی کلمه accusingly

: معنی accusingly به فارسی

به صورت متهم کننده و با نیت بازخواست، در حالی که فردی دیگر را به خاطر رفتاری خاص زیر سوال می‌برد.