معنی فارسی achaque
B1آچاقه، بیماری یا ناتوانی بهوجود آمده بهدلیل ضعف.
A condition of weakness or illness.
- NOUN
example
معنی(example):
او ضعیف بود و از آچاقه رنج میبرد.
مثال:
She felt weak and was suffering from an achaque.
معنی(example):
آچاقه او را در خروج از رختخواب دچار مشکل کرده بود.
مثال:
The achaque made it difficult for him to get out of bed.
معنی فارسی کلمه achaque
:
آچاقه، بیماری یا ناتوانی بهوجود آمده بهدلیل ضعف.