معنی فارسی achinesses
B1اشاره به احساس ناراحتی یا درد خفیف به صورت جمع.
Refers to feelings of mild discomfort or pain in a plural form.
- NOUN
example
معنی(example):
پزشک توضیح داد که دردها میتوانند بخشی طبیعی از روند بهبودی باشند.
مثال:
The doctor explained that achinesses can be a normal part of recovery.
معنی(example):
بعد از پیادهروی طولانی، چند درد را متوجه شدم.
مثال:
I noted several achinesses after my long hike.
معنی فارسی کلمه achinesses
:
اشاره به احساس ناراحتی یا درد خفیف به صورت جمع.