معنی فارسی achingly
B2به شدت احساساتی و عاطفی، در اغلب موارد به زیبایی و درد اشاره دارد.
In a manner that evokes deep emotion or pain, often related to beauty.
- adverb
adverb
معنی(adverb):
In an aching manner; sorely.
example
معنی(example):
این فیلم به طرز دلخراشی زیبا بود و همه را به گریه انداخت.
مثال:
The film was achingly beautiful, making everyone cry.
معنی(example):
او پیانو را به طرز دلخراشی خوب نواخت و تماشاگران را به شدت تحت تأثیر قرار داد.
مثال:
He played the piano achingly well, moving the audience deeply.
معنی فارسی کلمه achingly
:
به شدت احساساتی و عاطفی، در اغلب موارد به زیبایی و درد اشاره دارد.