معنی فارسی acidimetrically
B2به شیوهای اشاره دارد که در آن اسیدیتۀ یک محلول با استفاده از روشهای اسیدیمتریک اندازهگیری میشود.
In a manner that relates to the measurement of acidity.
- ADVERB
example
معنی(example):
محلول بهطور اسیدیمتریک تجزیه و تحلیل شد تا دقت آن تضمین شود.
مثال:
The solution was analyzed acidimetrically to ensure accuracy.
معنی(example):
ما قبل از آزمایش pH را بهطور اسیدیمتریک تنظیم کردیم.
مثال:
We adjusted the pH acidimetrically before the experiment.
معنی فارسی کلمه acidimetrically
:
به شیوهای اشاره دارد که در آن اسیدیتۀ یک محلول با استفاده از روشهای اسیدیمتریک اندازهگیری میشود.