معنی فارسی acomous
B1اصطلاحی در زیستشناسی که به موجوداتی با سطح بدون مو اشاره دارد.
Descriptive term for organisms that lack hair or similar structures.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
اصطلاح 'acomous' برای توصیف موجودی که فاقد مو است استفاده میشود.
مثال:
The term 'acomous' is used to describe an organism lacking hair.
معنی(example):
برخی از گونهها در طبیعت آکوموس هستند و سطوح صیقلی دارند.
مثال:
Some species in nature are acomous and have smooth surfaces.
معنی فارسی کلمه acomous
:
اصطلاحی در زیستشناسی که به موجوداتی با سطح بدون مو اشاره دارد.