معنی فارسی acupunctuate

B1

سوزن‌گذاری، فرایند استفاده از سوزن‌های بسیار نازک برای درمان درد در نقاط خاص بدن.

To treat a patient by inserting needles into the skin at specific points.

example
معنی(example):

درمانگر برای کمک به درد شما، سوزن‌گذاری خواهد کرد.

مثال:

The therapist will acupunctuate to help with your pain.

معنی(example):

بسیاری از افراد زمانی که سوزن‌گذاری می‌شوند احساس راحتی می‌کنند.

مثال:

Many people find relief when they are acupunctuated.

معنی فارسی کلمه acupunctuate

: معنی acupunctuate به فارسی

سوزن‌گذاری، فرایند استفاده از سوزن‌های بسیار نازک برای درمان درد در نقاط خاص بدن.